کارمند از نوع بانو !

یادش بخیر یه روزایی یه اتفاقایی تو این دفتر50 افتاده که فراموش کردنش خیلی سخته و هر از گاهی یادآوری شون لبخند رو مهمونت میکنه  اتفاقای خیلی جالب، آمد و رفت های آدمایی که الان تو به صدقه سری همین دفتر 50 تا از در وارد میشدن می تونستی تشخیص بدی کارشون چیه انگار تک تک اعضای صورتشون باهات حرف میزدن می تونستی تشخیص بدی یه کار غیر متعارف ازت می خوان ، آدم سه پیچی هستن یا نه !! همه ی اینا رو جناب مسئول دفتر یادمون داده بود البته یه خورده بدبین بود نسبت به آدما ! خود من برای کار تو دفتر 50 از هفت خوان رستم رد شدم !خداییش دست این جناب پسر همسایه درد نکنه ( خیلی وقت بود یادی ازش نکرده بودم ) . میگم که آدمای زیادی تو این دفتر رفت و آمد داشتن از کارمند شریف بازار ناصر خسرو گرفته تا مثلا قاضی و وکیل و همه ی این ها رفقای جناب مسئول دفتر بودن این جناب مسئول دفتر یه عقیده ای داشت که  مثلا مشتری گرام که وارد دفتر میشن باید سریع در یک نگاه تشخیص بدی چند مرده حلاجه ؟! از اون آدمایی هست که یه روزی یه جایی به کارت بیاد یا نه ! خب عقیده اش بود دیگه، کار انسان دوستانه زیاد انجام میداد ولی این انتظار رو هم داشت که اگر یه جایی کارش بیخ پیدا کرد و احتیاج به کمک داشت اون طرف مقابل هم نامردی نکنه دستش رو بگیره !!

جالب اینجا بود که به من هم همیشه این توصیه رو می کرد و بگذریم که من در این یک زمینه اصلا شاگرد خوبی نبودم !

داشتم از اتفاقات جالب دفتر 50 می گفتم بعد از رفتن میترا نیاز به یک کارمند احساس میشد البته هیچ کس این نیاز رو احساس نمی کرد غیر از من و جناب مسئول دفتر، من با حجم بالای کاری و جناب مسئول دفتر که نیم نگاهی هم به پرونده های اسکن داشتن با عقب افتادن مراحل تکمیل پرونده  !! مخالف سرسخت افزایش نیرو مخصوصا از نوع بانو سرکار خانم " ف " همسر جناب مسئول دفتر بودن !

مدتی هست که یه خانمی به دفتر ما رفت و آمد داره و من فقط در حد یه مشتری نسبت به ایشون شناخت دارم ولی خانم " ز " کمی دقیقتر بود و مدام به من هشدار میداد که : غلط نکنم این دختره قراره همکارمون بشه . بعضی وقتا نسبت به بعضی از آدما حس خوبی نداری ! این تنها دلیل خانم " ز " بود برای مخالفت با حضور مژگان تو دفتر !! بله !! سرسخت ترین مخالف حضور مژگان تو دفتر خانم " ف " بود و کمی از  تنفر این دو به من هم سرایت کرده بود من که مشتاق حضور یک کارمند جدید بودم حالا ...!!!

خلاصه از اونجایی که جناب مسئول دفتر فوق العاده لجباز تشریف دارن و همینطور اگر اراده کنن کاری رو انجام بدن حتما به فعلیت می رسونن ، مژگان شد کارمند جدید دفتر 50 ! هیچ وقت  اون روز رو فراموش نمی کنم درست 45 دقیقه خانم " ف " تلفنی با من صحبت کرد و به شخص بنده و جناب مسئول دفتر بد و بیراه گفت ! کاری بود که شده  پی آمد این استخدام غیر منتظره قهر کردن یک هفته ای خانم " ز " بود که البته خودش پشیمون شد و مجدد برگشت سر کار !

مژگان برخلاف ظاهر غلط اندازش چندان هم دختر بدی نبود البته اون اوایل یه کم مظلوم نمایی هم چاشنی کارش بود که همین امر خانم " ز " رو هم نرم کرد در عرض یکی ، دو هفته ما سه نفر چنان با هم گرم گرفته بودیم که جناب مسئول دفتر رو متعجب و خانم " ف " رو عصبی تر کرده بود !هر روز تماس می گرفت و از من آمار مژگان رو می گرفت !
راستی ورود مژگان همسایه ها رو هم تحت تاثیر قرار داده بود از جمله  برادران گرام واحد بیمه  !!

 

 

پ.ن 1 : کم نبودن آدمایی که می یومدن و ازتو می خواستن سیم کارتشون رو بدون مدرک تعویض کنی ، براشون سند تعهدی بزنی  خیلی وقت ها نه فروشنده حضور داشت و نه خریدار ( این بود کارای غیر متعارف )

 

 

پ.ن 2 : معرف مژگان حاج آقا پدر جناب مسئول دفتر بود ، و مدام در مقابل مخالفت های ما میگفتن : شما خانم ها از حسودی چشم ندارین حتی همدیگه رو ببینید ، مثل الان که نمی تونید بهتر از خودتون رو ببینید !!!!!!!!!!!!!

 

 

پ.ن 3 : اون روزای اول مژگان خیلی خوب همکاری می کرد به قول مسئول دفتر سر موقع می یومد سر موقع می رفت ، کارمون هم خیلی جلو افتاده بود  . خلاصه یه همکار تمام عیار بود ولی به قولی شاهنامه آخرش خوشه !!!

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ق.ظ http://setareman.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی داری دوست عزیز می دونی وبلاگت معدن طلاست از این رو من برات یک پیشنهاد دارم که از فضای خالی وبلاگت برای هر کیلیک روزی 1000 ریال می گیری یعنی اگر شما روزی 10 کیلیک از طرف بازدید کننده گان داشته باشی 10000 ریال در روز درامد خواهی داشت پس برای اینکه بخواهی روزی بیشتر از این کلیک داشته باشی باید تعداد بازدید کنندگان سایتت را بالا ببری بلاگرهایی هستند که از یک وبلاگ ساده روزی دهها هزار تومان کسب درآمد دارند پس بهتر است شما نیز عجله کنید و تا دیر نشده زمان را از دست ندهید و روی آدرس زیر کلیک کنید تا زمان را از دست ندهید.
http://www.oxinads.com/?i=23837
بله دوست عزیز شما هم می توانید جزو خوش شانس ترین افراد باشید اگر عجله کنید. و این می تواند یک شروع کسب درآمد برایتان باشد.
اگر پیشنهادم را پذیرفته باشی پس از ثبت نام و شروع به فعالیت برایم اطلاع بده تا راه پیروزی بیشتر را برایتان بنویسم.
در صورت امکان این نظر را تایید نفرمائید تا به صورت خصوصی برایتان باشد و یا پس از مطالع ان را پاک کنید

با تشکر
سارا

سعید(زیر تیغ) پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ق.ظ

واهههههههههههههههههههههه
چقدر اتفاق واسه یه نفر
البته معمولا خانمها دوست ندارن تو محل کار همسرشون خانمهای جوان حضور داشته باشن یه جوریای حس می کنن رقیب پیدا می کنن
انگار

سارا یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:36 ب.ظ http://adomide.blogspot.com/

عجب جریاناتی

سارا سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:03 ب.ظ http://adomide.blogspot.com/

هنوزم میگم یه چیزهای رو باید توی دفتر نوشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد